دلنوشته ها
از عرش خدا باران سپیده میبارید؛
هلهله فرشتگان شادی آسمانیان را هویدا میکرد؛
ماه با لبخند، بذر نقره میپاشید و ستارگان در بزم شادی عرشیان، آسمان شهر را با حضورشان چراغانی میکردند.
ملائک، شادباشهای خداوندی را در سریرهای نور به سرزمین مدینه میفرستادند.
شهر غرق در شور، شکفتن گلی از گلستان اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم را انتظار میکشید و خانه امام موسی بن جعفر علیه السلام خود را آماده ضیافت تولّدی بزرگ میدید.
به ناگاه، فضا از عطر حضور پر شد؛ انتظار به پایان رسید؛ خندهها شکفت و نوزادی زیبا به ناز دیده باز گشود.
پدر که لبخند را هدیه حضور کودک خود کرده بود، نام او را به یاد مادر خویش فاطمه نهاد.
زمین قد برافراشت تا دوباره به آسمان فخر بفروشد.
ستارگان، به پای بوسی زمین میآیند، به یمن مولودی که اکنون پا به زمین گذاشته است.
شهر قم از هم اکنون بیقرار ثانیههایی است که او را چون نگینی در میان گیرد.
از سر انگشتانم بوی بهار میشنوم؛ آن گاه که از ولادت تو مینویسم.
از نوشتههایم عطر خدا را حس میکنم، آن هنگام که تو را میستایم و از تو میگویم.
از تو سخن گفتن دشوار است؛ مگر نه اینکه فقیهان و بزرگان، سر بر آستانت میسایند و مراجع تقلید، آستان بوس حرمت هستند؟!
ای نگاهت چونان سپیدهای بر آینه؛ ای حرمت حجاب؛ ای گل غریب و ای پرنده زود پرواز؛ ای کریمه اهل بیت!
رواق منظر چشم من آشیانه توست
کرم نما و فرود آ که خانه خانه توست
هوای شهر، بهاری شده و در طبیعت، جنب و جوشی پنهان پدید آمده است.
آسمان، دامن دامن گل به زمین هدیه میکند. پرندهها، زیباترین نغمههای عاشقانهشان را در گوش درختها زمزمه میکنند.
همه چیز، چشم انتظار تولد دختری از جنس نور است، تا پناهگاه دلتنگیها باشد و سنگ صبور نامرادیها.
اینک، کریمه اهل بیت علیهم السلام است که از سرزمین گلها میآید؛ با تن پوشی از گلهای بهشتی و ردایی از شکوفههای اردیبهشتی.
آهستهتر از نسیم و شکوفاتر از درختان سرسبز بهاری آمد تا دلهای پاییزی را با عطر بهار آشنا کند و جانهای خسته را با خنکای نسیم وجودش بنوازد.
بانویم معصومه! نگاه معصومانهات، امید را در دل خسته زمین میرویاند و رایحه پاک بهشتیات، نسیم را به وجد میآورد.
آمدی؛ تا پروانهها، رمز و راز عاشقی را بر گرد شمع آسمانی وجود تو تجربه کنند.
آمدی؛ تا کلمات، واژه واژه دعا شوند و در دستهای نجیب و مهربان تو، به اجابت برسند.
آمدی؛ تا به کویر خشکیده قم، حضور سبز بهار را هدیه کنی.
اکنون قم مأمن خستگان است. هر دلسوخته غریبی را ره بر این آستان افتد، خنکای فرح بخش فضای این مکان، جانی دوباره به کالبدش خواهد دمید.
سلام بر تو، بانوی آبها و آیینهها!
سلام بر تو، زیباترین مطلع غزلهای عاشقی!
سلام بر نجابت دستها و کرامت نگاههایت!
سلام، فاطمه معصومه!
تو آمدی و با آمدنت، بال فرشتگان الهی فرش زمین شد تا معصومیت، مطهرهای دیگر از فرزندان حضرت محمّد صلی ا... علیه و آله را در برگیرد. گلی همزاد علی بن موسی الرضایی که از یک شاخه روییدید تا هر دو، پناه دل سوختگان باشید.
امروز بر شانههای خاک، گام نهادی تا لباس شفا را بر روح مجروح دردمندان بپوشانی.
نام روشن و شفاف تو ای فخر زنان عالم! شفیعه روز قیامت و انیس لحظههای عبادت است؛ آنجا که از صمیم قلب، به تو توسل میجوییم تا بر گردنههای سنگین گناه در میانه راه نمانیم.
Design By : Pichak |